درباره قلب کوکی از زبان محمدرضا شکاری
در حوزۀ نوجوان، کمتر نویسندهای را میشناسم که مانند پیتر بانزل با مخاطبش رفتار کند. او مخاطب نوجوانش را فردی باهوش، کنجکاو و دقیق میداند و به او احترام میگذارد.
پیتر بانزل، نویسندۀ انگلیسی در رمان «قلب کوکی» دنیایی خلق کرده که به جرئت میتوانم بگویم مدتی طولانی در ذهن مخاطب میماند. دنیایی بسیار متفاوت با دنیای اکثر کتابهای نوجوان.
داستان این رمان در لندن قرن نوزدهم میگذرد، اما این لندن با آنچه در ذهن داریم فرق میکند: اینجا با کشتیهای بخار هوایی، آدمهایی نیمهمکانیکی و حتی روباه کوکی سخنگویی سروکار داریم.
کافی است چند جمله بخوانیم تا پرت شویم وسط این دنیا و در داستانی پررازورمز و هیجانانگیز غرق شویم.
لیلی دختری نوجوان است که در آموزشگاه شبانهروزی دخترانهای زندگی میکند، اما از آنجا خوشش نمیآید و از دست پدر مخترعش عصبانی است. او در پی کشف رازهای مربوط به گذشته است. چرا پس از مرگ مادرش، پدر او را به این آموزشگاه فرستاده؟ چرا همیشه باید تحتنظر باشد؟
در ابتدای داستان، مالکین، روباه کوکی پدرش پیغامی دارد که باید به دست لیلی برساند، اگرچه مردانی با چشمهای نقرهای در تعقیب او هستند. اما مالکین به پدر لیلی قول داده و نمیخواهد زیر قولش بزند.
در این میان شخصیت دیگری وارد ماجرا میشود به نام رابرت؛ پسر ساعتسازی که با پدرش زندگی میکند. او اتفاقی با مالکین روبهرو میشود و تصمیم میگیرد لیلی را پیدا کند.
قلب کوکی جزئیات بسیاری دارد و پر از شخصیتهای بهیادماندنی است. پیتر بانزل داستانش را سرفرصت و با فراغ بال روایت میکند و اجازۀ تأمل به خوانندهاش میدهد، اما داستانش هرگز خستهکننده نمیشود و پر از پیچوخمهای داستانی و غافلگیریهای شگفتانگیز است. هنر نویسندگی بانزل همین جا خودنمایی میکند. پیداست که او کتابهای بسیاری مطالعه کرده و بیجهت دست به قلم نبرده است.
هنگام ترجمۀ این رمان لذت بسیاری بردم و بااینکه پیدا کردن و بعضی مواقع ساخت معادلی مناسب ساعتها ذهنم را مشغول کرد و زمان زیادی از من گرفت، از نتیجۀ کار راضی هستم و خوشحالم چنین کتابی را به خوانندۀ فارسیزبان معرفی کردهام. «قلب کوکی» سه جلد دیگر هم دارد که تحت عنوان مجموعۀ «کوکنامه» به مرور ترجمه و منتشر خواهند شد.