تجلی پلوتون
«نوشته ای درباره ی کتاب منظومه ی تبعیض،
اثر عایشه سعید و ترجمهی کیارش درگاهی»
تبعیض همه جا هست و حد و مرزی نمی شناسد و تک تک ما از خانواده ای که در آن زاده شده ایم و رشد یافتیم تا جامعه و مدرسه و محل کارمان، به نحوی آن را تجربه کرده ایم. از اختصاصی کردن رنگ صورتی برای دخترها و آبی برای پسرها گرفته تا توجه معلمان، کارفرماها و مدیران به افرادی خاص، از محبت بیش ازحد برخی والدین به دختر یا پسرشان نسبت به فرزندان دیگرشان تا احساس خانم ها نسبت به فضای کم اختصاص یافته ی اتوبوس برای بانوان، همه و همه احساساتی است که گاهی آن را تبعیض می پنداریم و گمان می کنیم که در حقمان جفا شده است و کسی توجهی به ما ندارد. درباره ی اینکه این تجربه ها چه قدر در مفهوم تبعیض میگنجند یا اصلاً درست است که به آنها تبعیض بگوییم یا نه، کاری ندارم، ولی بی شک هر مفهومی یک تعریف منحصربه فردی برای خود دارد و آن این است: تبعیض یعنی اختصاص دادن امکاناتی خاص به افرادی خاص و برتری دادن گروهی بر گروه دیگر توسط یک قدرت مشخص! و بهترین مثال برای این تعریف، تبعیض ها ی نژادی و هویتی است و پیشنهاد می کنم بعد از خواندن این مطلب، سری به گوگل بزنید و در این باره جستوجو کنید تا دریابید اعمال تبعیض آن هم در سطحی بالاتر، چه پیامدهایی را برای بشر به دنبال دارد.
حالا برگردید و از ابتدا آنچه را که پیرامون تبعیض و مصداق هایش در زندگی روزمره مان گفتم، بخوانید یا در ذهنتان همه ی مواقعی را که احساس کردید مورد تبعیض قرار گرفته اید، مرور کنید و ببینید آیا با تعریف اصلی آن مطابقت دارند یا نه؟! پس نکته اینجاست که تبعیض بیشتر از هر چیزی، یک نوع احساس است که درست یا غلط و در موقعیت های گوناگون، به ما دست میدهد و گاهی تلاش می کنیم آن را رفع کنیم و گاهی نادیده اش می گیریم.
البته در مقابل تبعیض چه چیزی وجود دارد؟ عدالت! کلمه ای پرطمطراق اما کم کاربرد که برخی اوقات به دست فراموشی سپرده می شود و گاهی چنان رعایت میشود که خود منجر به ایجاد تبعیضی دیگر میگردد!
باری…
داستان ها و قصه های بی شماری در سرتاسر جهان – چه ایران به مثابهی نماینده ای از شرق و چه اروپا- وجود دارد که در آن، زنان دست به مبارزه علیه تبعیضی که در حقشان روا داشته شده است، می زنند: هوآ مولان در افسانه ی سرود مولان، اسکارلت اوهارا در رمان و فیلم بر باد رفته، جو مارچ در رمان و سریال زنان کوچک، آنی در کتاب و سریال آنی شرلی، دزیره در رمانی به همین نام، الیزابت در رمان و فیلم غرور و تعصب، مارگارت تاچر در فیلمی به همین نام، گلبانو (داستانی ایرانی)، ماه پیشونی معروف و … ، همه و همه نمونه هایی از زنانی هستند که با تبعیض جنگیدند تا به عدالت برسند.
وقتی خوب بنگریم، می بینیم که پشت ذهن خالق این افسانه ها و داستان ها، یک کلیشه درباره ی تبعیض وجود دارد و آن این است: زنان تنها کسانی هستند که مورد تبعیض – چه اجتماعی و چه سیاسی- قرار می گیرند و تحت ستم مردان و جامعه ی خود زندگی می کنند.
با وجود این، امروزه اوضاع کمی تغییر کرده و اهل ادب و هنر این نگاه را کنار زدهاند و رویکردی کلانتر نسبت به موضوع تبعیض پیدا کرده اند؛ به عبارت دیگر واقع بین تر شدند و موضوع تبعیض را در تمام اقشار جامعه – چه زن و چه مرد و چه فقیر و چه غنی- به نمایش گذاشته اند. شاهد مثال این مدعا، رمان دوگانه ای است که عایشه سعید (نویسنده و معلم آمریکایی-پاکستانی) به رشتۀ تحریر درآورده است: دختر انار (داستان تبعیض در حق دختری به نام أمل) و منظومۀ تبعیض (داستان تبعیض در حق پسری به نام عمر)!
پیشتر کریستینا لمب در کتاب «من ملاله هستم» گوشه ای از زندگی و مصائب ملاله یوسفزی و دیگر دختران پاکستانی را به گوش جهانیان رسانده بود و این بار، عایشه سعید در رمان دختر انار، وضعیت اجتماعی و معیشت دختران پاکستان را ضمن موضوع عدالت خواهی و حق طلبی، به تصویر کشیده و آن را به خوبی شرح داده است. پس از خواندن کتاب مذکور از سعید، تنها چیزی که به ذهن مخاطب می رسد این است: «آه! امان از ستم و تبعیض… زنان پاکستانی هم در مصیبت به سر میبرند و باید برای رسیدن به حق خود رنج بسیار بکشند.» اما وقتی منظومه ی تبعیض را بخوانید موضوع کمی فرق می کند و پیش خود می گویید: «همۀ ما لازم است تا گاهی برای حقمان بجنگیم!».
اما چرا؟…
منظومه ی تبعیض داستان پسری روستایی به نام عمر علی است که آرزوی رفتن به یکی از مدارس برتر پاکستان (غالب) را در سر می پرواند و درنهایت هم به این آرزو می رسد؛ اما نه از طریق پرداخت شهریه و پول، بلکه بهصورت بورسیه ای و از روی شانس. برای عمر علی، مدرسه ی غالب همیشه آن مدینه ی فاضله ای بود که گمان می کرد در آن تمام ستاره ها و سیاره ها یا همان دانش آموزانی که قرار است در آینده جهان خویش را دگرگون سازند، در کنار هم خوش و خرم به سر میبرند و کسی بر کس دیگر برتری ندارد جز در نمرات درسی و انضباط! ولی گره ی قصه زمانی ایجاد می شود که عمر علی معنای کد انگلیسی «اس بی» روی پرونده ی تحصیلی خود هنگام ثبت نام را میفهمد و متوجه می شود غالب، قالبی نامناسب برای رسیدن به آرزوهاست! اینجاست که خود را پلوتونی در کنار سایر سیاره های پرفروغ تصور میکند که هیچ ارزش و درخششی ندارد و همه در پی آن هستند که بالاخره او از مدار یا همان مدرسه ی غالب خارج شود؛ زیرا به قول برخی از همدوره ای هایش بچه صدقه ای است و از امکاناتی که مدرسه برای دانش آموزان متمول در نظر گرفته، بی بهره است:
پلوتون عایشه سعید گرچه برای مدتی درخشش خود را از دست میدهد، اما چنان در عزم خود راسخ است که به مدار برمی گردد و این پیام را برای خواننده به ارمغان می آورد که: تبعیض همه جا هست و حد و مرزی نمیشناسد، این ما هستیم که باید کاری بکنیم!
کتاب منظومه ی تبعیض، از آن جمله کتاب هایی است که به ظاهر برای مخاطب نوجوان نوشته شده، ولی میتواند برای بزرگسالان نیز رمانی جذاب به حساب آید و این هنر عایشه سعید است که به گونه ای مینویسد تا افراد با هر سنی، از سرگذشتی پرفراز و نشیب لذت ببرند و پیامش را درک کنند. عایشه سعید، در این کتاب و نیز در دیگر آثارش، عدالت را نه تنها برای دختران و پسران سرزمین خود، که برای همه ی انسان های روی کره ی زمین طلب میکند.