دختر فراری

نه خانه‌ای، نه خانواده‌ای… فقط یک خواهر گمشده!

رمان دختر فراری دربارۀ دختر نوجوانی به نام سانی اسکای‌لند است که در سه سالگی پدر و مادرش را در تصادف رانندگی از دست داده است. سانی خواهر دوقلویی داشته که از آن زمان او را گم کرده و تنها یک عکس قدیمی از او دارد. در تمام ده سالی که سانی یتیم شده هرچند وقت یک بار به عنوان فرزندخوانده با خانواده‌ای زندگی کرده اما نتوانسته با هیچ‌کدام از آن‌ها کنار بیاید. زندگی موقت و پر از جابه‌جایی و سروکله‌زدن با سرپرست‌های جورواجور او را خسته کرده است.

 آخرین کسی که سانی را به سرپرستی گرفته زنی به نام ریتا است که گرچه سانی او را دوست دارد اما دلش نمی‌خواهد با او زندگی کند. سانی به ریتا و خانه‌اش احساس تعلق خاطر ندارد. او دوست دارد که خواهر دوقلویش را پیدا کند و صاحب خانواده‌ای واقعی شود.

۸۰۰ دلار برای پیدا کردن خانواده!

روزی سانی حین پیاده‌روی یک کیف پول قدیمی حاوی 800 دلار پیدا می‌کند. اول سعی می‍کند صاحب کیف را پیدا کند و وقتی مطمئن می‌شود که کیف صاحبی ندارد 800 دلار را برای خود برمی‌دارد. او نقشۀ فرار دقیقی می‌کشد و راهی سفری ماجراجویانه برای پیدا کردن خواهر دوقلویش می‌شود.

دختر فراری، طوفان، و راهی که پایانش مشخص نیست!

اما سفرش سخت‌تر و پیچیده‌تر از چیزی است که انتظارش را داشته است. سفر برای دختر نوجوانی که تاکنون چنین تجربه‌ای نداشته پرخطر و ترسناک است. او باید مسافت زیادی پیاده‌روی کند. گرسنگی بکشد و از شر آدم‌های غریبه‌ای که برایش مزاحمت ایجاد می‌کنند خلاص شود و اما مهم‌تر از همه فرار از طوفان است. و در نهایت برخلاف انتظارش سفر آن‌طوری که فکر می‌کرد پیش نمی‌رود…

اینستاگرام دوک