واکاوی عناصر و مولفههای مدرنیسم
اکبرپور از معدود نویسندگانی است که روزمره گی نوشتن را بر نمی تابد. او نویسنده ای جسور و خلاق و نوگراست و به دنبال تجربه هایی است که به ادبیات کودک و نوجوان غنا ببخشد و آن را از دایره تنگ و محدود محتوایی و فرمی بیرون بکشد.
اکبر پور تلاش کرده با ساختار شکنی الگوهای داستان نویسی گذشته، آثاری بدیع خلق کند. او در پی کلیشه گریزی و سود جستن از تکنیک ها و شگردهای نویی است که سبب جلوه بخشی به اثر و قوی تر کردن بار هنری آن می شود. اکبرپور از معدود نویسندگانی است که از تکنیک های داستانی مدرن و پست مدرن در ادبیات کودک و نوجوان بهره برده است. قطار آن شب هم از این قاعده مستثنی نیست.
در این جا به بررسی بعضی از عناصر و مولفه های مدرن و پست مدرن این اثر می پردازیم. ابتدا به سراغ مدرنیسم می رویم.
مدرنیسم به عنوان یک جنبش فرهنگی و هنری در اوایل قرن بیستم ظهور کرد و به دنبال شکستن قالبهای سنتی و جستجوی نوآوری در فرم و محتوا بود. این جنبش به ویژه در ادبیات، با تأکید بر فردیت، تجربههای ذهنی و درونی، و استفاده از تکنیکهای نوین مانند جریان سیال ذهن و روایت غیرخطی شناخته میشود.
1-فردگرایی:
یکی از ویژگیهای بارز مدرنیسم، تأکید بر فردگرایی و تجربههای شخصی است. در “قطار آن شب”، شخصیتها با چالشهای درونی و تجربیات فردی خود مواجه هستند. این تأکید بر احساسات و تفکرات شخصی، به خواننده این امکان را میدهد که با عمق شخصیتها و دنیای درونی آنها آشنا شود.
2-جستجوی معنا:
شخصیتها در داستان به دنبال معنا و هدف در زندگی خود هستند. این جستجو برای یافتن معنا در دنیای پیچیده و پر از چالشهای مدرن، یکی از عناصر کلیدی مدرنیسم است. این موضوع به خوبی در تعاملات و تصمیمات شخصیتها نمایان میشود.
3-تجربههای نوین:
مدرنیسم به تجربههای نوین و نوآوری در روایت و فرم ادبی تأکید دارد. در “قطار آن شب”، نویسنده با استفاده از تکنیکهای جدید و روایتهای غیرخطی، به خلق فضایی تازه و جذاب پرداخته است که به خواننده این امکان را میدهد تا از زوایای مختلف به داستان نگاه کند.
4-نقد اجتماعی:
داستان به نقد مسائل اجتماعی و فرهنگی معاصر میپردازد. این نقد به صورت غیرمستقیم و از طریق تضادهای درونی شخصیتها و روابط آنها با یکدیگر به تصویر کشیده میشود.
5-تأکید بر واقعیت:
در “قطار آن شب”، نویسنده به توصیف دقیق و واقعگرایانه از محیط و شخصیتها میپردازد که به خواننده این احساس را میدهد که در دنیای واقعی و ملموس داستان غوطهور است.
6-تجزیه و تحلیل روانشناختی:
شخصیتها در داستان به طور عمیق مورد تجزیه و تحلیل روانشناختی قرار میگیرند. این ویژگی به خواننده این امکان را میدهد که با دنیای درونی شخصیتها و چالشهای روانی آنها آشنا شود.
7-دید تازه ای از زمان
زمان در این داستان به صورت گاه به گاه ذکر می شود و توالی مشخصی ندارد. به علت چند پارگی داستان و پرش های متعدد زمان گم می شود و روال خطی داستان از بین می رود.
8-تجربه گرایی با عنصر نقطه نظر
از ویژگی های مدرن این داستان درهم آمیختن راوی و نویسنده و شخصیت آن است. شخصیت داستان خود نویسنده ای است که در حال نوشتن همین داستان است. او حتی سر کلاس از بچه ها نظر می خواهد؛ یعنی خودش هم نمی داند داستانش چطور تمام خواهد شد.
9- تجربه گرایی در نوع نگارش
ابتدای داستان نویسنده که خود راوی داستان نیز هست، در باره علت نوشتن داستان توضیحاتی می دهد. بعد داستان را شروع می کند. در فصل دوم و چهارم، راوی داستان را رها می کند و مانند ابتدای داستان درباره نحوه نوشتن آن و خواندن سر کلاس و اظهار نظر بچه ها توضیح می دهد. در فصل ششم دوباره همین اتفاق می افتد و داستان به این شکل ادامه می یابد:
«حالا قبل از این که بخواهیم ماجرا را دنبال کنیم با همدیگر به سراغ نویسنده می رویم که وقتی گوشی تلفن را می گذارد احساس عجیبی به او دست می دهد. یکی ممکن است فکر کند چون کوچولو با او صحبت نکرده عصبانی است و یکی برعکس فکر می کند از دست خودش عصبانی است که چرا توی این چند ماه به او زنگ نزده است. عده ای هم می گویند چون نمی داند دنباله داستانش را چطور تمام کند دچار این احساس عجیب شده است.» (ص۴۸ )
در این داستان با نویسنده ای مواجهیم که داستانی را از زبان خانم معلمی روایت می کند که خودش نویسنده است و داستانی را که می نویسد برای شاگردانش می خواند و از آنها نظر می خواهد. به همین دلیل داستان به سبک عادی پیش نمی رود.
10-چند پارگی
اکبرپور در این داستان روایت های دیگری قرار داده و داستان را از یکپارچگی بیرون آورده است. از سویی داستان پیرمرد و نامه نگاری او با کودک را نقل می کند و آن را با دنیای بیرون از داستان درهم می آمیزد، از سویی دیگر داستانی نوشته که سر کلاس می خواند و از بچه ها نظر می خواهد.
در مجموع، “قطار آن شب” با بهرهگیری از عناصر مدرنیستی، به یک اثر ادبی غنی و چندبعدی تبدیل شده است که خواننده را به تفکر و تأمل درباره مسائل انسانی و اجتماعی دعوت میکند. این ویژگیها به داستان عمق و جذابیت بیشتری میبخشند و آن را از دیگر آثار متمایز میکنند.
واکاوی عناصر پست مدرن
تعریف ادبیات پست مدرنیستی
ادبیات پست مدرنیستی به عنوان یک جریان ادبی در نیمه دوم قرن بیستم ظهور کرد و به طور عمده به عنوان واکنشی در برابر مدرنیسم و تفکر روشنگری شناخته میشود. این نوع ادبیات به دنبال شکستن مرزهای سنتی و ایجاد فضایی برای چندگانگی، عدم قطعیت و ابهام است.در ادبیات پست مدرنیستی، روایتها و شخصیتها معمولاً از زوایای مختلف و با دیدگاههای متنوع ارائه میشوند، که این امر به خواننده این امکان را میدهد که با تجربیات و احساسات مختلف آشنا شود. همچنین، این ادبیات به نقد اجتماعی و فرهنگی معاصر و بررسی چالشهای انسانی و اجتماعی در دنیای مدرن میپردازد .از دیگر ویژگیهای این نوع ادبیات میتوان به شکستن مرزهای ژانر، استفاده از نشانهها و نمادها، و تأکید بر تجربه فردی اشاره کرد. در واقع، ادبیات پست مدرنیستی به دنبال ایجاد فضایی است که در آن خواننده بتواند معانی مختلفی را از متن استخراج کند و به تفکر درباره مسائل انسانی و اجتماعی دعوت شود. ادبیات پست مدرنیستی به عنوان یک جریان پیچیده و چندبعدی شناخته میشود که به دنبال بازتعریف مفاهیم و ارزشهای ادبی در دنیای معاصر است.
کتاب “قطار آن شب” اثر اکبرپور دارای ویژگیهای پست مدرنیستی است که به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم:
1-چندصدایی و چندگانگی روایت:
یکی از ویژگیهای بارز پست مدرنیسم، چندصدایی است. در “قطار آن شب”، روایت از زوایای مختلف و از دیدگاههای متنوع شخصیتها ارائه میشود. این تکنیک به خواننده این امکان را میدهد که با تجربیات و احساسات مختلف آشنا شود و درک عمیقتری از داستان پیدا کند.
2-عدم قطعیت و ابهام:
در این داستان، بسیاری از وقایع و شخصیتها در فضای عدم قطعیت قرار دارند. این ابهام به خواننده این احساس را میدهد که هیچ چیز به طور قطعی مشخص نیست و واقعیتها میتوانند از زوایای مختلف تفسیر شوند. این ویژگی به خوبی نمایانگر دنیای پست مدرن است که در آن حقیقت به سادگی قابل تعریف نیست.
3-نقد اجتماعی و فرهنگی:
قطار آن شب” به نقد مسائل اجتماعی و فرهنگی معاصر میپردازد. این نقد به صورت غیرمستقیم و از طریق تضادهای درونی شخصیتها و روابط آنها با یکدیگر به تصویر کشیده میشود. این ویژگی به خواننده این امکان را میدهد که به تفکر درباره مسائل اجتماعی و فرهنگی بپردازد.
4-شکستن مرزهای ژانر:
در این اثر، مرزهای ژانرهای مختلف به طور عمدی شکسته میشود. داستان به گونهای روایت میشود که عناصر مختلفی از فانتزی، واقعگرایی و نمادگرایی را در خود جای داده است. این ویژگی به غنای داستان افزوده و به خواننده این امکان را میدهد که از زوایای مختلف به آن نگاه کند.
5-تأکید بر تجربه فردی:
در پست مدرنیسم، تأکید بر تجربه فردی و احساسات شخصی شخصیتها وجود دارد. در “قطار آن شب”، شخصیتها با چالشهای درونی و تجربیات شخصی خود مواجه هستند که به عمق داستان و پیچیدگیهای آن افزوده میشود. این تأکید بر تجربه فردی به خواننده این امکان را میدهد که با احساسات و تجربیات شخصیتها ارتباط برقرار کند.
6-استفاده از نشانهها و نمادها:
داستان به طور مکرر از نشانهها و نمادها استفاده میکند که به خواننده این امکان را میدهد تا معانی مختلفی را از متن استخراج کند. این ویژگی به غنای ادبی و معنایی داستان کمک میکند و به خواننده این احساس را میدهد که در حال کشف لایههای مختلف داستان است.
7-پایان باز
پایان داستان باز است. در انتهای داستان خواننده به دنبال نتیجه دوستی بنفشه و معلم است و این که آیا معلم سر انجام جای مادر بنفشه را که چند سال پیش از دنیا رفته، می گیرد یا نه. این مساله در پایان مشخص نمی شود زیرا داستان در جایی تمام می شود که معلم داستان را پاره کرده و منتظر عکس العمل بنفشه است. خواننده باید در ذهن خود داستان را ادامه دهد و تصمیم بگیرد که بنفشه بالاخره از اتاق بیرون می آید یا نه و در ادامه معلم با پدر او ازدواج می کند یا خیر.
«بنفشه دلش می خواست بخندد. یک بار دیگر هم از تو سوراخ نگاه کرد. دست های خانم معلم خالی بود. بی اختیار نگاهش به دستگیره در افتاد . با خودش گفت : کمی تو کوچه بازی می کنیم و بعد می اییم تو حیاط و بعد به فکر بچه ها افتاد که دلشان می خواست تو حیاط هم بیایند ولی او دوست داشت که با خانم معلم تنها باشد.» (همان: ۶۲-۶۳)
8-فرا داستان
فراداستان از شگردهای داستانی است. در فراداستان ، جملاتی خارج از چارچوب داستانی وارد می شود که به نقد داستان مربوط است و نویسنده عمدا آنها را به کار می برد تا خواننده را درگیر سبک خاص خود کند. در این داستان هم نویسنده گاهی دنباله داستان را رها کرده مستقیما راجع به داستان حرف می زند و حالات مختلفی که خوانندگان ممکن است برای اتمام داستان در نظر بگیرند بررسی می کند. در این زمان راوی شخصیتی متفاوت از نویسنده دارد. در واقع نویسنده ای که در این داستان از او نام برده می شود خانم معلم است. یعنی یکی از شخصیت های داستان. فصل ششم داستان به این شکل آغاز می شود:
«حالا قبل از این که بخواهیم ماجرا را دنبال کنیم با همدیگر به سراغ نویسنده می رویم که وقتی گوشی تلفن را می گذارد احساس عجیبی به او دست می دهد. یکی ممکن است فکر کند چون کوچولو با او صحبت نکرده عصبانی است و یکی برعکس فکر می کند از دست خودش عصبانی است که چرا توی این چند ماه به او زنگ نزده است …( ۴۷ص)
در ادامه نیز نویسنده راجع به داستانش حرف می زند و این که «داستان باید پر از حادثه باشد خوب یا بد.» (ص28)
9-کولاژ
نویسنده همگام با داستان خود داستان دیگری را هم نقل می کند. داستانی که در دل داستان قطار آن شب گنجانده شده، داستان کودکی است که در پارک با پیرمردی دوست شده و زمانی که پیرمرد می خواهد به مسافرتی همیشگی برود، نشانی اش را به او می دهد تا هر وقت باسواد شد برایش نامه بنویسد. اما چند سال می گذرد و پیرمرد نامه ای دریافت نمی کند، تا این که با ناامیدی می میرد. اما این داستان به وسیله نویسنده قطار آن شب اصلاح می شود و به او یادآوری می کند که باید داستانش را فدای کودک کند. در این داستان نویسنده از کودک نامه ای دریافت می کند که برای پیرمرد نامه نوشته و حتی موقع مرگ او هم بالای سرش بوده است .
10-هم نشینی سبک ها و ژانرها
طرح اولیه این داستان بر اساس رئالیسم ریخته شده است. آشنایی دختر کوچکی که مادر ندارد با معلمی مهربان و دل بستن به او در دنیای واقعی اتفاق می افتد، اما ادامه داستان تا انتها دارای افت و خیزهایی است که آنرا از رئالیسم دور می کند. سبک داستان در داستان که نویسنده آنرا برای ساختار داستانش در نظر گرفته، روایت کوتاهی از داستان پیرمرد و کوچولو را پیش می کشد که منجر به پیدا شدن شخصیت آن داستان در ذهن نویسنده /راوی شده که بدون این که حضورش را در داستان بینیم نامه ای از او به دست نویسنده می رسد که تذکر می دهد داستانی که نویسنده نوشته اشتباه است و او همان کوچولویی است که در لحظه آخر بالای سر پیرمرد بوده است و هرگز نشانی پیرمرد را گم نکرده است.
11-فرجام نامعین متکثر
نویسنده با ایجاد سبک داستان در داستان خانم معلم را در نقش نویسنده قرار داده و او سر کلاس درس راجع به داستانش نظر خواهی می کند و از دانش اموزان می خواهد پایان ان را حدس بزنند. معلوم می شود پایان داستان نا مشخص است و نظر دانش آموزان می تواند موثر باشد. در اینجا که نظرات مختلفی مطرح می شود خواننده هیجان بیشتری برای دانستن فرجام کار پیدا می کند. یکی از بچه ها می گوید «اجازه توی این داستان حتما کوچولو می میرد.» دیگری می گوید: « حتما مثل داستان قبلی شما می شود یعنی یا خانم معلم می میرد یا کوچولو» (ص36)
در جای دیگری از داستان خود نویسنده راجع به فرجام داستانش فکر می کند و هنوز نمی داند آنرا چطور تمام خواهد کرد. حتی یکبار فکر به مردن او فکر می کند: « پدرکوچولو را به بیمارستان می برد. هر چند او ناراحتی جزئی دارد ولی پرستار به او امپول اشتباهی می زند و کوچولو روی همان تخت…»

