خواننده نهفته در متن : نقد و بررسی قطار آن شب از زبان محمدرضا شمس (قسمت سوم)

خواننده نهفته در متن

برای کشف خواننده ی نهفته در داستان قطار آن شب باید عواملی مانند سبک ،زاویه دید، طرفداری و شکاف های گویا را در داستان بررسی کرد:

سبک

در بررسی سبک می توان پرسش هایی از این دست را مطرح ساخت: آیا لحن و صدای متن به طور کلی صدایی روشن، منظم و آرام است یا برقراری ارتباط با آن برای کودک و نوجوان سخت است؟ آیا نویسنده کوشیده احساس ارتباطی صمیمی اما کنترل شده را میان خود دوم خود و خواننده ی کودک نهفته اش بنا نهد یا بی پروا و بی هیچ کنترلی این ارتباط را برقرار می کند؟» جمله بندی ها چگونه است؟ کوتاه و ساده هستند یا ترکیبی و پیچیده؟ از چـه افعالی بیشتر استفاده شده؟ بیشتر محسوس و توصیفی هستند یا ذهنی و انتزاعی؟ تصویرهای موجود در متن چگونه اند؟ پیچیده و انتزاعی و دیریاب هستند یا محسوس و ساده؟ با وجود سادگی نوآورانه، درگیر کننده و جذابند ،یا ،تکراری، پس زننده و بیش ازحد ساده؟

حضور عناصری مانند قطار و تلفن، کودکی پنج ساله، بچه های یک دبستان، خانم معلمی مهربان و همراه ،مادربزرگی دل سوز و همراه، به متن کمک کرده تا هم تصاویر به کار رفته، با دنیای کودکی در پیوند باشند و هم سادگی زبان مصنوعی نشان داده نشود و انسجام نسبتا خوبی در این اثر پدید آید. برای نمونه شخصیت بخشیدن به قطار و تصویرهای پس از آن به خوبی با اندیشه ها و تخیلات کودکانه متناسب و سازگار است.

«قطار گفت: «تالاق تولوق تالاق» و رفت توی یک تونل» (اکبرپور، ۱۳۷۸: ۱۱).

«قطار مثل اژدهای توی افسانه ها در از کشیده بود و جای سر و دمش پیدا نبود» (همان ۱۳)

«نزدیک ظهر بنفشه گوشی را برداشت، وقتی مطمئن شد که سالم است دوباره آن را گذاشت سر جایش دلی لی لی لینگ.» (همان، ٢٦-٢٧) (همان،٢٦-٢٧).

زبان ساده ی داستان و کوتاهی جمله های آن، خلق تصویرهای زیبا، صدای قطار و سوت آن و همچنین صدای زنگ تلفن که عنصری مهم و تاثیر گذار تا پایان داستان است و شرکت دادن بچه ها در خلق ادامه داستان و سادگی طرح آن از جمله مواردی است که سبکی نسبتا دلنشین برای مخاطب پدید آورده است و مخاطب را به خوبی با خود همراه می کند.

زاویه ی دید

برای تحلیل زاویه ی دید می توان پرسش های زیر را مطرح کرد: راوی داستان کودک است یا بزرگسال؟ این راوی، کودکانه به جهان و هستی می نگرد یا بزرگ سالانه؟ با وجود این که راوی کودکانه به جهان می نگرد آیا مواقعی را می توان یافت که نگاه نگاه بزرگ سالانه یا خود نویسنده باشد؟ کانون توجه روایت کودک است یا بزرگ سال؟ آیا زاویه ی دید به گونه ای هست که به کودک مخاطب اجازه ی دیدن بدهد یا راوی با پرگویی جایی برای مشارکت او در عمل روایت باقی نمی گذارد؟ فاصله ی راوی با حوادث و شخصیت ها چه قدر است؟ او خود یکی از شخصیت هاست و از درون داستان به حوادث و ماجراها می نگرد (من – راوی قهرمان، یا دانای کل محدود) و در نتیجه فاصله ای میان او و ماجراها نیست یا از بیرون و با فاصله به داستان می نگرد؟ به طور کلی زاویه ی دید در پی خواننده ای منفعل و بی تاثیر است یا خواننده ای فعال، پرسشگر و منتقد؟

 زاویه ی دید مهمترین و تاثیر گذارترین عنصر در داستان نویسی مدرن است و بهره گیری درست از این عنصر زمینه ی مشارکت فعال مخاطب را فراهم می سازد.

زاویه ی دید در این داستان متغیر است و دختری پنج ساله به نام بنفشه کانون زاویه ی دید است. البته در برخی فصل ها (دوم) و (چهارم) چگونگی نوشتن داستان از سوی خانم معلم در این کانون قرار می گیرد که بی ارتباط با دختر پنج ساله ی روایت پیش نیست. آن چه موجب تفاوت این داستان با بسیاری دیگر از داستان های کودک و نوجوان شده شیوه ی بهره گیری نویسنده از زاویه ی دید و روایتگری است؛ قرار گرفتن چند روایت در دل روایت اصلی و فراهم آوردن نشانه ها و زمینه های لازم برای باز بودن روایت ها به مشارکت هر چه بیشتر مخاطب در ساختن داستان کمک می کند برای نمونه به چند شگرد اشاره می شود:

هنگامی که مخاطب در انتظار شنیدن سرانجام ملاقات دخترک و معلم است یک باره زاویه ی دید راوی از زندگی دخترک تغییر جهت می دهد و بر زندگی خانم معلم نویسنده ای تمرکز می کند که داستان دخترک پنج ساله ای را برای دانش آموزانش می خواند و از آنها می خواهد ادامه ی داستان را خودشان بسازند. مخاطب با این شگرد افزون بر همراهی با کلاس درس و در نظر گرفتن برخی پیش فرض ها برای پایان داستان باید بتواند میان زندگی بنفشه و خانم معلم ارتباط برقرار سازد؛ چون راوی هیچ اشاره ی مستقیمی به این ارتباط نمی کند.

 هم چنین، در داستان دوستی پیرمرد و دختر کوچولو که پدر بنفشه آن را برای دخترش می خواند، بنفشه می فهمد با وجود این که دخترک داستان قول داده پس از مهاجرت به پیرمرد نامه بنویسد، نامه های وی را بی پاسخ می گذارد و پیرمرد بر تخت بیمارستان می میرد. در اینجا مخاطب نیز مانند بنفشه می پندارد حقیقت همین بوده است، اما چند صفحه بعد در روایت خانم نویسنده که با مخاطبان خود ارتباط دارد از یکی از مخاطبانش نامه ای دریافت می دارد. او همان دخترک داستان نویسنده بوده که در نامه ی خود به نویسنده گفته از شما گله دارم؛ چون من جواب نامه های پیرمرد را داده ام و تا آخرین لحظه در بیمارستان در کنارش بوده ام. این تناقض به مخاطب یادآوری می کند که نویسنده همه چیزدان نیست و او هم ممکن است اشتباه کند. همین برداشت به مخاطب اجازه می دهد نویسنده را با فاصله و دور از خود نپندارد و او را دانای کل همه چیزدان نداند و در نتیجه با او بیشتر احساس صمیمیت و همدلی کند.

به طور کلی شیوه ی استفاده از زاویه ی دید در این داستان، زمینه را برای حضور هرچه بیشتر خواننده فراهم می آورد و او را در آفرینش داستان با خود همراه می سازد. با وجود هنرنمایی نویسنده در بهره گیری از این شیوه برخی کاستی ها در زاویه ی دید و روایت در این داستان دیده می شود.

-بنفشه که دختری پنج ساله است چگونه می تواند خاطرات دو سالگی خود را به یاد آورد؛ آن هم خاطراتی بسیار دقیق و جزیی مانند «گل های روی پیراهن مادر یادش آید و یک بار که با سرعت می خواست برود توی توی آغوش او و صورتشان محکم به هم خورده بود.» (اکبرپور ۱۳۷۸)

-مادر بزرگ بنفشه خیلی دقیق و بدون هیچ اشتباهی جزییات فکر بنفشه را می خواند: « کوچولو با خودش گفت: “اگر مادر من زنده بود برایم کتاب قصه می خواند.” مادر بزرگ او را بوسید وگفت:” همه ی کتاب ها که کتاب قصه نیستند. بعضی ها مال درس و مشق است.»(همان).

خواندن فکر افراد گاهی اوقات ممکن است، اما نه این قدر دقیق، بی وقفه و بدون اندکی اشتباه و تردید. چنین می نماید که قرار گرفتن مواردی از این دست، در داستانی که آفریننده ی آن می کوشد به اندیشه ی مخاطب احترام بگذارد، اگر نگوییم اشتباه، دست کم بسیار اغراق آمیز است و از توانایی اثر به شکل دهی خواننده ی نهفته می کاهد.

طرفداری

برای تحلیل عنصر طرفداری می توان برای نمونه به پرسش های زیر پاسخ گفت:

 – نگاه نویسنده به شیطنت های کودکانه و دنیای کودکی چگونه است؟ آیا نویسنده ماهیت متفاوت کودکی را پذیرفته و رفتارهای او را برضد قوانین بزرگسالان نمی داند؟ آیا نویسنده با مخاطب کودک خود دوست است و بزرگسالان را دست می اندازد؟ آیا نویسنده منتقد بودن کودکان را پذیرفته و آنان را مفسر و ارزیاب متن می داند و اجازه می دهد برخی از مطالب متن را ،کودکان خود آشکار کنند و به اکتشاف و تجربه دست بزنند؟ آیا مخاطب او حق دارد دیدگاه هایی متفاوت با نویسنده داشته باشد؟ نویسنده بیشتر به کدام یک از پرسش های یاد شده هنگام آفرینش اثر خود توجه کرده است؟

در این داستان همچنان که پیشتر گفته شد زاویه ی دید نقشی محوری دارد و بهره گیری از این نوع زاویه ی دید مشارکت مؤثر مخاطب در آفرینش داستان و پیش برد حوادث آن را در پی داشته است. از همین رو طرفداری نویسنده از مخاطب پنهان، بیشتر در پیوند با همین شگرد است؛ نویسنده به توانایی مخاطب خود در مشارکت برای پیشبرد داستان باور داشته و کوشیده با فراهم آوردن زمینه های لازم او را در این کار با خود شریک سازد و حتا به گونه ای غیر مستقیم فرایند نگارش یک داستان را به او بیاموزد. به سخن دیگر در این اثر نویسنده به رشد ذهنی مخاطب و افزایش توانایی او درخوانش فعالانه ی متن کمک می کند. شخصیت های داستان مانند مادر بزرگ و پدر بنفشه نیز با بنفشه پیوند همدلانه ای دارند و رفتار ناشایستی با او نمی کنند. همچنین معلم کلاس، بچه ها را در آفرینش اثر خود شریک می سازد و با احترام به دیدگاه های آنان درباره ی پایان داستان می نگرد. چنین ویژگی هایی نشانگر درک همدلانه و جانب دارانه ی نویسنده از مخاطب خود است.

شکاف های گویا

برای تحلیل و بررسی شکاف های گویا می توان پرسش هایی از این دست را در نظر گرفت آیا در متن واژه ها اصطلاحات خاص علمی فرهنگی – اسطوره ای یا آداب و رسوم ویژه ای دیده می شود که نویسنده معنای آن را به زمینه های ذهنی خواننده واگذار کرده باشد؟ آیا در متن ابهام هایی بر جای مانده که کشف آنها بر عهده ی خواننده باشد؟ آیا ساختار روایت به شکلی هست که به خواننده اجازه دهد برداشت های گوناگون از متن داشته باشد؟ شروع داستان چگونه است؟ ناگهانی شروع شده و نیاز به پیش فرض هایی از سوی مخاطب دارد یا با مقدمه ای رسا و بی هیچ ابهامی شروع شده است؟ آیا پایان بندی ،داستان زمینه پایان بندی های دیگری را برای مخاطب اهم می آورد؟

در این داستان می توان شکاف های گویا را به شکل های زیر دید: جاهای خالی که در نتیجه ی زاویه ی دید و شکل روایت پدید آمده اند. شاید بتوان مهمترین و برجسته ترین شکل از شکاف های خالی را در این داستان مربوط به همین بخش دانست این موضوع در بخش زاویه ی دید بررسی شده است.

افزون بر موارد پیش گفته در بخش زاویه ی دید می توان به نمونه ی زیر نیز اشاره کرد:

داستان به گونه ای ناگهانی به شکل زیر شروع می شود مادربزرگ گفت نه نه بعد از آن دیگر کوچولو هیچ نگفت اکبرپور، (۱۳۷۸ (۹) این شیوه ی شروع خواننده را ناگزیر می سازد، برخی فرضیه ها را در ذهن خود بسازد و علت نه نه های قاطعانه ی مادر بزرگ را حدس بزند

 شکاف هایی که با معنا و مفهوم ویژه ای در پیوند هستند؛ مانند خالی شدن دست های خانم معلم نویسنده در پایان داستان (همان، ص (٦٢) او تصمیم گرفت دیگر ننویسد یا تنها برای جلب اعتماد بنفشه و بیرون آوردن او از اتاق چنین کاری را کرد.

يا….

همچنین، در عنوان داستان قطار) آن (شب معنا و مفهوم متضادی نهفته است که با حوادث و ماجراهای آن مربوط است؛ قطار چون حالت رفت و برگشتی دارد هم مفهوم وصل را می رساند و هم مفهوم جدایی را این مفهوم هم با تعلیقی که در داستان اصلی پدید می آید و معلم به بنفشه زنگ نمی زند در پیوند است و هم با داستان پیرمرد و کوچولو که به جدایی آنها می انجامد. از سوی دیگر با وجود همه ی فرضیه ها، در پایان داستان اصلی خانم معلم نزد بنفشه می رود و در داستان دیگر، کوچولو در نامه ای به خانم نویسنده بر اشتباه او تاکید ورزیده و می گوید تا آخرین لحظه در کنار پیرمرد بوده است.

 شکاف های گویایی که در جمله ها دیده می شود و در آنها تردید وجود دارد مانند: هنگامی که مادر بزرگ می خواهد به خانم معلم شماره تلفن را بدهد چون خواب آلود هست دو سه مرتبه شماره را تغییر می دهد. این تردید زمینه را برای حضور مخاطب و حدس های دیگر درباره ی شماره ی واقعی فراهم می آورد. و «بعد از آن [معلم] خندید و گفت از ناچاری معلم دو روستا هستم یکی این طرف، یکی آن طرف همان (۱۱) ابهام در واژه های این طرف و آن طرف زمینه را برای برداشت های گوناگون فراهم می آورد .

 شکاف های گویایی که در نام شخصیت ها دیده می شود: برای نمونه تا نیمه های داستان نام دختر پنج ساله کوچولو است این ابهام هر چند بعدها برطرف می- شود، زمینه را برای سپیدخوانی فراهم می سازد همچنین در قصه ی پیرمرد و کوچولو، نام هیچ کدام از آنها بیان نمی شود و مخاطبان خود می توانند نام دلخواه خود را جایگزین پیرمرد و کوچولو کنند.

خواننده نهفته در متن

تفاوت‌های ادبیات مدرنیسم و پست مدرنیسم

ادبیات مدرنیسم و پست مدرنیسم هر یک ویژگی‌ها و رویکردهای خاص خود را دارند که در زیر به بررسی این تفاوت‌ها می‌پردازیم:

  1. ساختار و فرم:

مدرنیسم به دنبال نوآوری در فرم و ساختار آثار است و معمولاً از تکنیک‌های خطی و منطقی استفاده می‌کند. آثار مدرنیستی معمولاً دارای ساختارهای مشخص و منسجم هستند و به دنبال ایجاد یک روایت واضح و قابل فهم هستند.

پست مدرنیسم به تنوع و چندگانگی در فرم و ساختار اهمیت می‌دهد. این جنبش به استفاده از تکنیک‌های غیرخطی، پارودی و ترکیب سبک‌های مختلف تمایل دارد. آثار پست مدرنیستی ممکن است شامل تغییرات ناگهانی در زمان و مکان باشند و به شکل‌های غیرمتعارف روایت شوند.

  1. موضوعات و مضامین:

مدرنیسم معمولاً به موضوعات جدی و فلسفی می‌پردازد و به بررسی مسائل انسانی و اجتماعی از منظر عقلانی و علمی توجه دارد. این رویکرد به دنبال کشف حقیقت و معنا در زندگی است.

پست مدرنیسم به تنوع موضوعات و مضامین توجه دارد و به بررسی مسائل اجتماعی، فرهنگی و هویتی از زوایای مختلف می‌پردازد. این رویکرد ممکن است به موضوعات غیرمتعارف و عجیب و غریب نیز بپردازد و به نقد روایت‌های بزرگ و مطلق بپردازد.

  1. نگرش به فرد و جامعه:

مدرنیسم فرد را به عنوان یک موجود مستقل و عقلانی در نظر می‌گیرد که می‌تواند بر جامعه تأثیر بگذارد. این رویکرد به دنبال ایجاد هویت‌های قوی و مستقل است.

پست مدرنیسم تأکید بیشتری بر تعاملات اجتماعی و تأثیرات متقابل میان فرد و جامعه دارد. این جنبش به بررسی چگونگی شکل‌گیری هویت‌های جدید در نتیجه این تعاملات می‌پردازد و به تنوع هویت‌ها و تجربیات فردی توجه می‌کند.

  1. رویکرد به زمان و تاریخ:

مدرنیسم به زمان به عنوان یک خطی و پیشرفت‌گرا نگاه می‌کند، جایی که هر مرحله‌ای از تاریخ به مرحله‌ای بهتر منتهی می‌شود.

پست مدرنیسم زمان را به عنوان یک مفهوم پیچیده و غیرخطی می‌بیند و بر تأثیرات تاریخی و فرهنگی بر یکدیگر تأکید می‌کند.

این تفاوت‌ها نشان‌دهنده تغییرات عمیق در نحوه تفکر و درک ما از جهان و جایگاه انسان در آن هستند و به غنای ادبیات و فرهنگ معاصر کمک می‌کنند.

مدرنیسم و پست مدرنیسم هر دو به عنوان جنبش‌های مهم در تاریخ ادبیات و هنر شناخته می‌شوند، اما با رویکردها و اصول متفاوتی به بررسی حقیقت، واقعیت، فرم و فرهنگ می‌پردازند. در حالی که مدرنیسم بر حقیقت‌های مطلق و نوآوری تأکید دارد، پست مدرنیسم به نسبیت، تنوع و نقد روایت‌های بزرگ توجه می‌کند.

پایان.                اینستاگرام ما

پست قبلی

عناصر و مولفه‌های مدرنیسم : نقد و بررسی قطار آن شب از زبان محمدرضا شمس (قسمت دوم)

پست بعدی

ژانر واقع گرایانه (رئالیسم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود
Or

هنوز حسابی ندارید؟

یک حساب کاربری ایجاد کنید
Cookies
ما از کوکی ها برای بهبود تجربه شما در وبسایتمان استفاده میکنیم . با استفاده از سایت شما با قوانین و مقررات موافقت میکنید.
تایید کنید